تناقض – یک کلمه با دو مفهوم

مدتی هست که به صورت متمرکز مشغول یادگیری مهارت یادگیری هستم و منبع اصلیم برای این موضوع هم درس مهارت یادگیری متمم هست. این نوشته وصل شدن یک تکه پازل ذهنی من در حین این یادگیری هست و به زودی و با تموم شدن این یادگیری خلاصه تمام چیزی که یاد گرفتم را با زبان و کلمات خودم و به صورت خلاصه می‌نویسم.

وقتی کلمه تناقض و متناقض را می‌شنوید یاد چه چیزهایی می‌افتید؟ احتمالا مثل من یاد زمانی می‌افتیم که حس کردیم استاد درس یا معلم سر کلاس گفته متناقضی با اونچه من می‌دونستم رو مطرح کرده و حالا ما وظیفه داریم این اشتباه رو اعلام کنیم تا دنیا رو از تناقض دربیاریم. یا با خوندن یا شنیدن چیزی که دانسته‌های قبلی من رو تایید نمی‌کنه فورا نتیجه گرفتیم که این غلطه چون با این مثالی که من توی زندگیم تجربه کردم نمی‌خونه.

بنجامین بلوم نظریه پرداز روانشناسی آموزش و یادگیری، سطوح یادگیری رو به شش سطح تقسیم می‌کنه و توضیح میده که هر سطح پیش نیاز سطوح قبلی هست. یکی از عمیق‌ترین طبقه‌بندی‌هایی که من توی عمرم دیدم این طبقه‌بندی هست و مصداقهاش رو هر روز می‌تونم توی روند یادگیری خودم و دیگران پیدا کنم.

Continue reading “تناقض – یک کلمه با دو مفهوم”

منطق و یادگیری

من خیلی منطق و استدلال بلد نیستم و در حال یادگیریشون هستم، اما سعی می‌کنم اینجا دو تکه پازل از یادگیری رو در ذهنم بنویسم.

۱-اگر از کسی بشنوید “تو هیچ وقت شنونده خوبی نیستی!” احتمالا از این فرد ناراحت میشید و تلاش می‌کنین به این فرد ثابت کنین که موردهای زیادی بوده که من شنونده خوبی بودم. توی ذهن خودتون هم مثالی از زمانی دارید که اتفاقا به حرف یکی از دوستاتون خیلی خوب گوش دادید و شنونده خوبی بودید. توی بهترین حالت برمی‌گردید و بهش می‌گید که “من همین دیروز یک ساعت به حرف فلانی گوش دادم” و توی ذهنتون دوستتون رو بی انصاف در نظر می‌گیرید.

Continue reading “منطق و یادگیری”

یادگیری چیزی که نیازی به آن نداریم.

من قراره توی مسیری که شروع کردم، یادگیری‌های زیادی داشته باشم. پس به نظر می‌رسه بهتره اولین چیزی که یاد می‌گیرم، یادگیری چطور یاد گرفتن باشه. اصلی ترین سوال من وقتی چیزی یاد می‌گیرم اینه که تا چه مدت یادگیری من توی خاطرم می‌مونه؟ وقتی بیشتر به یادگیری‌های قبلیم دقت می‌کنم حداکثر بعد از یک روز از یادگیری موضوع جدید، بیشتر مطالبی که یاد گرفتم رو فراموش می‌کنم.

۱- یه دردسری که این بحث داره اینه که دیدگاه ما به حافظه و حفظ کردن دیدگاه منفی ای هست. ما فکر می کنیم فهمیدن در مقابل حفظ کردن قرار داره. برای این موضوع اصطلاحاتی مثل “هیچی نفهمیدی و فقط حفظ کردی یا مثل طوطی حفظ کردی” رو استفاده می‌کنیم. در صورتی که حفظ کردن و به خاطر داشتن خیلی وقتها مقدمه ای بر فهمیدن و درک کردن و در نهایت ترکیب دانسته هاست. این موضوع رو دانشمندی به نام بلوم توی سرفصل‌های سطوح یادگیری مطرح می کنه.

Continue reading “یادگیری چیزی که نیازی به آن نداریم.”

تحلیل رفتار ، افکار و احساسات فردی و متقابل

در این نوشته، تمام یادگیری‌هایم درباره تحلیل رفتار ، افکار و احساسات فردی یک انسان را می‌نویسم. این نوشته با هربار یادگیری من در این مورد به روز رسانی خواهد شد.

(تاریخ آخرین به روز رسانی 3 مرداد 1399)

تحلیل رفتار، افکار و احساسات فردی

در این بخش به تحلیل رفتار، افکار و احساسات فردی یک انسان می‌پردازیم. این بخش اکنون تنها شامل یادگیری‌های من از اریک برن در این مورد است.

اریک برن و نظریه والد، بالغ و کودک

اریک برن در نظریه تحلیل رفتار متقابل خود، رفتار، افکار و احساسات یک انسان را به سه حالت نفسانی کودک، بالغ و والد تقسیم می‌کند.

Continue reading “تحلیل رفتار ، افکار و احساسات فردی و متقابل”

سیستم کامنت گذاری متمم و معجزه مصداق یابی

پیش نوشت: هر آنچه در این متن می نویسم، نظر شخصی و تحلیلهای من درباره بخشی از سیستم تولید محتوای متمم است و ارتباط رسمی با متمم ندارد.

شاید نوشتن در این مورد کمی تکراری باشد و خود متمم هم در سیاست های خود به تکرار توضیح داده باشد که کامنتهای اعضا بخشی از محتوای تولیدی این مجموعه است. اما برای من دقت به شیوه عملکرد سیستم کامنت گذاری در یادگیری دروس بسیار جذاب است.

به نظر می رسد سیستم تولید محتوای متمم سوار بر ستونهای محکمی است به نام کامنت های اعضا. شاید دقت کردن به قوانین کامنت گذاری متمم بیشتر به ما کمک کند تا بفهمیم این مجموعه چطور به هم افزایی می رسد و از بحثهای غیر سازنده کاربران فاصله گرفته.

Continue reading “سیستم کامنت گذاری متمم و معجزه مصداق یابی”

آنچه می‌دانم به شما نمی‌گویم (موتور محرکه یادگیری)

وقتی چیزی می‌آموزیم، ارتباطی را می‌فهمیم، مفهومی را درک می‌کنیم یا شیوه انجام کاری را یاد می‌گیریم (فارغ از سطح یادگیری که در آن هستیم)، صاحب چیزی می‌شویم که تعدادی دیگر از انسانها ندارند. اینکه چه چیزی یاد گرفتیم و آنچه یاد گرفتیم به چه درد می‌خورد مساله دیگری است که می‌توان در مورد آن صحبت کرد و البته بسیار مهم است اما مربوط به این بحث نیست. اینجا صحبت از این می‌کنیم که بالاخره چیزی آموختیم و تعدادی هستند که آنچه آموختیم را نمی‌دانند. سوالی که برای صاحب دانش، مهارت یا تجربه وجود دارد این است که این دارایی را برای خود نگه دارد و از این راه تمایزی بین خود و دیکری ایجاد کند تا جایگاه بهتری داشته باشد یا آنرا در اختیار دیگری هم قرار دهد؟

Continue reading “آنچه می‌دانم به شما نمی‌گویم (موتور محرکه یادگیری)”