تا حالا پنج قسمت از داستان تنهایی من منتشر شده:
داستان تنهایی من (قسمت اول) | داستان تنهایی من (قسمت دوم) | داستان تنهایی من (قسمت سوم) | داستان تنهایی من (قسمت چهارم) | داستان تنهایی من (قسمت پنجم)
نشانههای بهبودی (15تیر 1397)
از وقتی دقیقتر به رفتارهایم نگاه کردم، رفتارهای مشابه رفتار خودم را در جامعه به صورت گسترده میبینم. انگار فرآیند دیدگاه سوژه و مخاطب در سه مرحله برای انسانها طی میشود:
مرحله اول: محاطب دیگران اند و فکر میکنند سوژه همواره باید خودشان باشند. در این مرخله رنج زیادی میکشیم و بارها از این موضوع رنج میبریم که چرا سوژه من نیستم.
مرحله دوم: مخاطب دیگران اند و فکر میکنم سوژه میتواند زمانی خودشان نباشند. این سطح آگاهی که سوژه لزوما من نیستم و آدمها که به عنوان مخاطبین در نظرشان داریم، نمیتوانند همواره درباره من حرف بزنند، نوعی پیشرفت است. پیشرفت از این جهت که رنج ما کم میشود از اینکه “چرا همش درباره من حرف نمیزنند؟”
اما اگر هیچ وقت درباره من حرف نزنند چه؟ آنوقت دوباره به رنج خود بر میگردیم. و دلیل اینجاست که خودمان منفعلیم و کاری انجام نمیدهیم و مخاطب را دیگران در نظر گرفتیم.
مرحله سوم: جایی است که میفهمیم من آنقدر عزیز هستم که در آگاهی خودم، مخاطب تنها خودم باشم. اینجا مساله حل میشود. دیگر قرار نیست صبر کنیم ببینیم دیگران درباره ما حرف میزنند یا نه. اتفاقا چون مخاطب منم، وقت درباره دیگران هم حرف زده میشود، من از دیدگاه خودم با او حرف میزنم و سعی میکنم از حرفهایی که زده میشود (حتی درباره دیگران) برای خودم یاد بگیرم و بفهمم و اگر چیزی دارم درباره آن صحبت کنم. انگار صحبت کردن درباره دیگران هم به حس ارزشمندی من کمک میکند چون دارم از یادگرفته های خودم خرج میکنم. انگار به این دیدگاه میرسیم که حرف زدن درباره دیگران شاید به همان میزان میتواند حس ارزشمندی به ما بدهد نسبت به زمانی که دیگران درباره ما حرف میزنند.