emotional relationship

مقدمه و پیش گفتار

تلاش برای ساختن یک رابطه انسانی صحیح و کارآمد و رساندن این رابطه به سطوح بالاتر، مسیری است که همه ما در زندگی آنرا حداقل یکبار طی می‌کنیم. در این مطلب سعی کردم روند یک رابطه را از شروع تا پایان بررسی کنم و یک اسکلت برای ساختن رابطه عاطفی ایجاد کنم. سرفصلهای این مطلب بر اساس ترتیب اتفاق افتادن در رابطه ماست. از شروع رابطه با یک فرد شروع می شود و پس از رسیدن به ازدواج، به مسائل پس از ازدواج مثل فرزندان و میان سالی نیز می‌پردازد.

همچنین ذکر این نکته نیز لازم است که محتوای این نوشته لزوما کامل نیست و حاصل یادگیری من تا امروز است. هر زمان یادگیری ام در این حوزه کامل تر شد، این نوشته را به روزرسانی می کنم. بخشهایی از نوشته نظر شخصی نویسنده است و بخشهایی دیگر نیز یادگیری نویسنده از مراجع دیگر است که درمتن به شماره آنها ارجاع داده شده و در انتهای نوشته لیست مراجع ارجاع داده شده وجود دارد. بنابراین هر قسمتی از متن که ارجاع به شماره مرجعی ندارد، نظر نویسنده است.

(تاریخ آخرین به روز رسانی 26 فروردین 1399)

مسیر رابطه دو انسان

به نظر می رسد رابطه بین دو انسان، از زمان شروع خود، مسیر مشخصی را طی می کند. تصویر کردن رابطه هایی که با افراد مختلف در زندگی داریم در این نقشه، می تواند تمرین خوبی برای پیدا کردن مصداق هایی برای این بخش است.

آشنایی و شروع رابطه انسانی (مرحله صفر) —> رسیدن به یک رابطه انسانی صحیح (مرحله یک)
رسیدن به یک رابطه انسانی صحیح (مرحله یک) –> رسیدن به یک رابطه دوستی صحیح (مرحله دو)
رسیدن به یک رابطه دوستی صحیح (مرحله دو) –> رسیدن به یک رابطه عاطفی صحیح (مرحله سه)

ما عموما بین یکی از دو مرحله بالا هستیم. یک کلاس درس با تعدادی همکلاسی را در نظر بگیرید:
در این کلاس به احتمال قوی من با استاد درس رابطه انسانی دارم و صحبتهای ما در حوزه دو انسان و درباره مشترکات بین ما خواهد بود. این سطح از رابطه من و استادم بین مرحله صفرم (آشنایی و شروع رابطه انسانی) و مرحله اول (رسیدن به یک رابطه انسانی صحیح ) قرار می گیرد.
در همان کلاس دوستی دیگر پیدا کردم که احساس می کنم حرفهای روزمره من را خوب می فهمد. کم کم از هدفهای کاری آینده ام صحبت می کنم و ازدلیل شرکتش در این کلاس سوال می کنم. ما در این رابطه در تلاش هستیم از صحبت در مورد مسائل روزمره و مشترک بین همه افراد، درباره مسائل مشترک بین خودمان دو نفر صحبت کنیم و این موضوع باعث می شود رابطه ما رشد کند. این وضعیت رابطه با دوست دوم بین مرحله اول (رسیدن به یک رابطه انسانی صحیح) و مرحله دوم (رسیدن به یک رابطه دوستی صحیح) قرار می گیرد.
و در نهایت با یکی از همکلاسی هایم دوست صمیمی هستم و علاوه بر مسائل شخصی که هر دو از هم خبر داریم، علاقه شخصی هم بین ما وجود دارد و ناراحتی او من را هم آزار می دهد. رابطه بین ما دو نفر بین مرحله دوم (رسیدن به یک رابطه دوستی صحیح) و مرحله سوم (رسیدن به یک رابطه عاطفی صحیح) قرار دارد.

به طور خلاصه من با صحبت در مورد مسائل روزمره انسانی و مسائل مشترک غیرشخصی، رابطه را از مرحله صفر به مرحله یک نزدیک می کنم.
با صحبت در مرود مسائل مشترک شخصی، رابطه را از مرحله یک به مرحله دو می برم.
و با صحبت در مورد احساساتم رابطه را از مرحله دو به مرحله سه می برم.

ویژگی های مرحله اول رابطه (رسیدن به یک رابطه انسانی صحیح)

ویژگی‌های رسیدن به مرحله یک این است که افراد می‌توانند به عنوان دو انسان با یکدیگر درباره مسائل روزمره حرف بزنند. در این مرحله لزوما دو فرد حس خوب یا بدی از هم نمی گیرند. لزوما از هم خوششان هم نمی آید و از هم متنفر هم نیستند. این رابطه صرفا یک رابطه انسانی است و آن چیزی که آنرا خراب می‌کند نپذیرفتن شخصیت همدیگر به عنوان یک انسان است.

احتمالا جامعه ای که تمام افراد آن بتوانند با هم رابطه انسانی درستی برقرار کنند، جامعه ایده آلی است اما به نظر من ما در مسائل مختلفی هنوز در ایران دچار مشکل هستیم. مسائلی مثل حجاب و دین و بسیاری مسائل دیگر هستند که افراد به دلیل نظر مخالف درباره آنها پذیرفته نمی‌شوند. به این معنی که افراد نمی توانند با اعتقادات و شخصیت مختلفی که دارند رابطه انسانی درستی برقرار کنند.

بنابراین به هر دلیلی ممکن است به دلیل اعتقادات یا مدل فرد مقابل حتی نتوانیم با او ارتباط انسانی درستی برقرار کنیم و درباره مسائل جامعه و روزمره حرف بزنیم. این اتفاق باعث می شود در هنگام حرف زدن درباره اتفاقات روزمره حس تنفر از فرد مقابلمان پیدا کنیم و این نشان می دهد که این فرد را نپذیرفته ایم و نمی توانیم با او رابطه انسانی خوبی برقرار کنیم.

ویژگی های مرحله دوم رابطه (رسیدن به یک رابطه دوستی صحیح)

برای رسیدن از یک رابطه انسانی به یک رابطه دوستی، داشتن حس خوب از گذراندن وقت با طرف مقابل و اعتماد بیشتر به وی پارامترهای اصلی هستند. ما در روند رسیدن به یک رابطه دوستی خوب سعی می کنیم در مورد مسائل شخصی با هم صحبت کنیم. داشتن رابطه دوستی خوب باعث می شود ما موارد زیر را داشته باشیم:

  • مایل بودن به مصاحبت بیشتربا طرف مقابل نسبت به افراد دیگر
  • امکان اعتماد بیشتر از سایر انسانها و به اشتراک گذاشتن رازها به طرف مقابل

دوستی تعهد ندارد. قراردادی برای بسته شدن بین دو دوست نیست که قرار بگذارد ما همیشه دوست می مانیم.

اینجا مشخص می شود که چرا بین دو نفر که خانواده ها آنها را معرفی می کنند و بدون آشنایی خاصی ازدواج می کنند، نشانه های رابطه درست کمی دیده می شود. بین این دو فرد که هم را نمی شناختند لزوما رابطه انسانی خوبی شکل نمی گیرد و اگر رابطه انسانی خوبی شکل بگیرد لزوما رابطه دوستی خوبی شکل نمی گیرد.

ویژگی های مرحله سوم رابطه (رسیدن به یک رابطه عاطفی صحیح)

ما برای رساندن رابطه خود از رابطه دوستی به رابطه عاطفی، از احساسات خود صحبت می کنیم. پذیرفته شدن احساسات ما و گرفتن همدلی در این بخش از رابطه باعث پیشرفت رابطه از رابطه دوستی به رابطه عاطفی می شود. داشتن رابطه عاطفی خوب باعث می شود ما موارد زیر را داشته باشیم:

  • امکان همدلی کردن و گرفتن همدلی از طرف مقابل
  • امکان به اشتراک گذاشتن غم و شادی با طرف مقابل

اینجا مشخص می شود که چرا وقتی با یک نفر هنوز رابطه انسانی یا دوستی خوبی نداریم و برای ما کادو می خرد احساس نادرست بودن این کار به چشم می آید. یا وقتی هنوز با یک نفر نمی توانیم یک مسیر را پیاده طی کنیم و ابراز علاقه از طرف مقابل دریافت می کنیم.

رابطه جنسی در این مرحله می تواند باعث پیشرفت رابطه شود و احساسات را به طور مناسبی بین طرفین منتقل کند. تجربه رابطه جنسی در این مرحله می تواند شناخت قبل از ازدواج را تا حد خوبی کامل کند. در واقع رابطه جنسی می تواند به عنوان عملی برای بهبود رابطه به سمت یک رابطه عاطفی صحیح در نظر گرفته شود.

پس از رسیدن رابطه به حد خوبی از رابطه عاطفی، افراد به هم تعهد می دهند که این از این رابطه محافظت کنند و این رابطه را برای هم حفظ کنند و این تعهد را در قالب تعهدی رسمی به نام عقد اجرا می کنند. افراد نمی‌خواهند تمام عمر در تلاش برای ساخت یک رابطه عاطفی خوب باشند چون کارهای دیگری هم در زندگی دارند. به همین دلیل دو نفر که حس خوبی با هم دارند تصمیم می‌گیرند رابطه عاطفی را حفظ کنند و برای نگه داشتن این رابطه تلاش کنند (چون داشتن این رابطه برای هردو سود دارد). در واقع این دو نفر به هم تعهد می دهند که به دلیل سودی که این رابطه عاطفی برای هردو دارد، برای حفظ این رابطه تلاش کنند.

با این تعریف، تعهد در ازدواج معنی دیگری پیدا می‌کند: رفتن از مرحله رابطه دوستی به رابطه عاطفی یعنی من قول می دهم از رابطه مراقبت کنم تا سود رابطه برای دو طرف حفظ شود. مراقبت نکردن یک طرف کافیست تا ترازو بهم بخورد و رابطه عاطفی شروع به افت کردن کند.

پیش از ازدواج

آشنایی

به نظر می رسد ما برای پیدا کردن فرد مناسب به غریزه خود متکی هستیم و به سمت افرادی که جذابیت ظاهری بیشتری برای ما دارند کشیده می شویم. به این معنی که بیشتر مایلیم با این افراد رابطه ای را بسازیم (به دلیل نیاز جنسی که درون خود داریم).

فیلمها و کتابهای عاشقانه، داستان دو پسر و دختر خوش قیافه (از نظر مد روز) هستند که عاشق هم می شوند. تمام چالش برقراری رابطه عاطفی در دوران ما (رمانتیسم) در سه مرحله خلاصه شده [1]:

  • فرد مناسب را پیدا کنیم
  • قلبمان را به روی او بگشاییم
  • از طرف او هم پذیرفته شویم

سوالهای رابطه عاطفی هم معمولا در یکی از این سه مرحله طبقه بندی می شود. یا افراد در پیدا کردن دوست دختر/پسر مشکل دارند (مرحله اول). یا فرد مناسب را پیدا کردند و در برقراری ارتباط با او مشکل دارند (مرحله دوم) و یا می ترسیم از طرف فرد مقابل پس زده شویم و یا با بی اعتنایی روبرو شدیم و حتی شاید پذیرفته نشدیم (مرحله سوم).

توجه بیش از اندازه به شروع یک رابطه حتی تا اینجا پیش رفته که پیدا کردن شریک عاطفی در حد هدف زندگی انسانها در نظر گرفته می شود در صورتی که در گذشته انسانها این هدف را دنبال نمی کردند. همچنین تصور تمام شدن داستان عاشقانه پس از گذراندن این سه مرحله باعث ایجاد این تصور غلط در ذهن ما می شود که پس از ازدواج چالشهای رابطه عاطفی تمام شده و مانند فیلمها و داستانهای عاشقانه باید به خوبی و خوشی و سالیان سال کنار هم زندگی کنیم [1].

چرا ازدواج کنم؟

افراد به دلایل مختلف ازدواج می کنند. این دلایل می تواند یکی از موارد زیر باشد:

محرومیت جنسی و ازدواج

در زمان قدیم اروپا و جوامع غربی نیز مانند بخشی از جامعه ایران امروز، هم آغوشی تنها منحصر به بعد از ازدواج بود. بنابراین افراد به دلیل نیاز به فرد مقابل از نظر جنسی و محرومیت جنسی ای که تجربه می کنند تصمیم می گیرند قبل از رسیدن رابطه به سطح مناسب ازدواج کنند. از طرفی در عرف این بخش از جامعه نیز نقطه مناسب برای ازدواج همین نقطه (ازدواج برای برطرف کردن نیاز جنسی) در نظر گرفته می شود.

توصیه به ازدواج زودتر جوانان (که افراد مذهبی آنرا دنبال می کنند) نیز از همین مدل ذهنی شروع می شود: “رابطه جنسی قبل از ازدواج ممنوع است و افراد قبل از ازدواج هیچوقت شناخت درستی از هم پیدا نمی کنند. پس بهتر است زودتر ازدواج کنند که حداقل نیاز جنسی آنها سریعتر برطرف شود و به دام گناه نیفتند”.

تنهایی و ازدواج

در جوامع غربی پس از مدتی خردمندان به این نتیجه رسیدند که محدودیت رابطه جنسی به بعد از ازدواج باعث می شود جوانان نتوانند رابطه خود را به حد مناسبی برای ازدواج برسانند بنابراین جامعه به این سمت یپش رفت که افراد قبل از ازدواج نیز بتوانند رابطه جنسی داشته باشند و با چشم بازتر انتخاب کنند [1].

اما پس از حل این مساله در راه شناخت بهتر افراد، موضوع دیگری نیز به همان شدت افراد را به ازدواج ترغیب می کرد و آن تنهایی بود. ساختارهای جامعه به صورتی است که که افراد مجرد تنهایی زیادی حس می کنند. بنابراین افراد به دلیل اینکه کمتر احساس تنهایی کنند ازدواج می کنند [1].

به نظر می رسد این مساله نیز در جوامع دیگر با زندگی با یکدیگر قبل از ازدواج تا حدودی حل شده است و افراد پس از گذراندن زمانی با یکدیگر ازدواج می کنند. دانستن این مسیر احتمالا مسیر حرکت جامعه ایران در این موضوع را برای ما روشن می کند.

ازدواج برای حفظ رابطه‌ای که قبل از ازدواج کار می کند

حالت دیگری که می تواند منجر به ازدواج باشد، ازدواج به دلیل داشتن سود عاطفی دو طرفه است. ازدواج به این دلیل باعث می شود رابطه به حد مناسبی از خود رسیده باشد تا افراد برای حفظ رابطه ای که برای هردو کار می کند. به هم تعهد حفظ آنرا بدهند. انسانها تمام عمر خود فرصت ساختن رابطه ندارند و علاقمند هستند که رابطه ساخته شده خود را حفظ کنند تا مدت بیشتری برای آنها کار کند. با این تعریف از دلیل ازدواج، حفظ رابطه ای که ساخته شده وظیفه دو نفر خواهد بود و اگر رابطه از دست برود، حفظ این ازدواج مشکل خواهد بود.

با چه کسی ازدواج کنم؟

در جامعه ای که در حال زندگی در آن هستیم، ما فرد مناسب برای ازدواج را با روشهای مختلفی پیدا می کنیم:

تعدادی از افراد به دلیل جایگاه بالاتر فرد مقابل، او را برای ازدواج انتخاب می کنند. این جایگاه بالا معمولا به معنی شهرت بالاتر یا ثروت بیشتر است. به عنوان مثال با او ازدواج می کنم چون مشهور است، پدر مشهوری دارد، خانواده مشهوری دارد یا پولدار است، پدر پولداری دارد یا خانواده پولداری دارد.

Picture Reference: depositphotos.com

این نوع ازدواج و شکست در آنها باعث شده فرهنگ رمانتیسم جدید رو به ازدواج احساسی بیاورد. به این معنی که اگر عاشق او هستم و او هم عاشق من است پس ازدواج می کنیم. در این نوع دیدگاه رضایت احساسی دو طرف تنها ملاک انتخاب است [1].

اما در این نوع از انتخاب فرد برای ازدواج، به نظر می رسد شناخت نقشی ندارد و احساس به طور کامل کنترل اوضاع را به دست گرفته است. اگر شناخت را به میان بیاوریم یک راه حل جایگزین در اینجا قابل مطرح کردن است:

اگر فردی را پیدا کردیم که با هم توانستیم یک مشکل در خودمان را با حرف زدن حل کنیم به صورتی که این مشکل دیگر طرفین را اذیت نکند، احتمالا این فرد گزینه مناسبی برای ازدواج است.

چه زمانی آماده ازدواج هستم؟

پیدا کردن شخص مناسب برای ازدواج سوالی است که بسیاری از افراد در مورد آن می پرسند. اما شاید قبل از مطرح کردن این سوال باید بپرسیم خودمان چه زمانی آماده ازدواج هستیم؟ معیارهای متفاوتی در پاسخ به این سوال مطرح می شود:

وقتی آماده ازدواج هستم که پیش نیازهای ازدواج را داشته باشم (مثل خانه، ماشین و … برای پسرها و جهیزیه برای دخترها). با این دیدگاه امکان پیدا کردن همسر مناسب توسط فامیل و بزرگان خانواده و ازدواج با همان فرد ممکن خواهد بود. هر فردی که پیش نیازهای مالی ازدواج را داشته باشد می تواند این فرآیند را طی کند. شکست پس از ازدواج بدون علاقه و شناخت کافی بین دو طرف باعث شد در زمان حال دیدگاه دیگری پیش بیاید:

وقتی آماده ازدواج هستم که پاسخ سوال با چه کسی ازدواج کنم را پیدا کنم. هر زمان پاسخ به این سوال پیدا شود قادر به ازدواج هستم. این دیدگاه اگر به طرز صحیحی پاسخ به فرد مناسب برای ازدواج را بدهد، مشکلات زیادی را از دیدگاه قبلی حل می کند اما همچنان بیش از حد متمرکز است بر فرد مقابل و به خودمان هیچ اشاره ای ندارد.

در دیدگاه سوم می توان گفت زمانی آماده ازدواج هستیم که هم شرایط را داشته باشم و هم فرد مناسب را پیدا کنم. پیدا کردن فرد مناسب هم در قسمت قبلی (با چه کسی ازدواج کنم؟) مورد بحث قرار گرفته شده است.

پس از ازدواج

شنیدن این جمله که پس از ازدواج باید چشمان خود را ببندیم و همه چیز را بپذیریم ما را به این سمت می برد که باید قبل از ازدواج بین صفر و یک انتخاب کنیم. این فرد یا آن فرد مناسب ماست و یا فرد اشتباهی است و تا آخر عمر باید این حسرت را بخوریم که چه اشتباهی کردم و حالا باید تاوان اشتباهم را بدهم. اما مساله این است که پس از ازدواج نیز ما شناخت بیشتری از فرد مقابلمان پیدا می کنیم. همچنین افراد رشد می کنند، تغییر می کنند و اشتباه می کنند. اگر این مسائل را در نظر بگیریم نمی توانیم به مساله انتخاب یک فرد به صورت صفر و یک نگاه کرد. ما در مسیر پس از ازدواج به صورت مداوم در حال کار روی رابطه هستیم و اگر توازن رابطه خیلی جدی به هم بخورد، چیزی مانع از جدایی طرفین نخواهد بود.

Picture Reference: depositphotos.com

مشکلات کوچک و احمقانه

وقتی ازدواج می کنیم، اختلافهایی را مشاهده می کنیم که به نظر کوچک و احمقانه به نظر می رسند. مثلا در انتخاب نوع مبلهای خانه یا مقصد مسافرت با اختلافهای جدی ای مواجه می شویم. هر مشکل کوچک و احمقانه در واقع یک مشکل بزرگ است که به طور کامل و مناسب به آن پرداخته نشده است. همانطور که در کارهای دیگر درباره کوچکترین مسائل جلسه برقرار می کنیم و به طور مفصل حرف می زنیم، جا دارد درباره تک تک این مشکلات به صورت مفصل با شریک عاطفی خود صحبت کنیم. این صحبتها عموما باعث شناخت و پذیرش بیشتر می شود [1]. به عنوان مثال در انتخاب نوع مبل خانه شاید سلیقه فرد مقابل را درک کنیم و از نگاه او به خانه خود نگاه کنیم و دید فرد مقابل به زیبایی را بفهمیم یا در دلیل اصرار یک نفر به مسافرت به یک مقصد خاص، چیزی پیدا کنیم که ما هم مایل باشیم به آنجا مسافرت کنیم.

قهر و دلخوری

دلخور شدن در رابطه به این دلیل اتفاق می افتد که ما انتظارهای مشخصی از طرف مقابلمان داریم اما به دلیل رعایت نکردن آنها، از او دلخور می شویم. پس اگر طرف مقابل ما از ما دلخور می شود به این دلیل است که پیش از اینکه ناامیدش کنیم، برای او یک قهرمان بودیم. پس از ایجاد شدن دلخوری، اگر فهر کنیم، همانند نوزادی که نیاز دارد والدینش نیازهای او را بفهمند بدون اینکه لازم باشد توضیحی دهد، ما نیز این پیام را می دهیم که نیاز داریم بدون توضیح دادن، طرف مقابلمان بفهمد ما چه مشکلی داریم.

بنابراین دلخوری و قهر پس از رابطه از یک طرف به کسی که با او قهر شده این پیام را می دهد که احتمالا انتظارهایی که طرف از ما داشته (چه درست چه غلط) را برآورده نکردیم و همچنین فردی که قهر می کند نیز این پیام را می دهد که نیاز دارد فرد مقابل بدون اینکه لازم باشد توضیح دهد، بفهمد چه اشتباهاتی داشته و در صدد جبران بربیاید.

یادگیری در رابطه

در فرهنگ رابطه عاطفی کنونی (رمانتیسم) این تفکر وجود دارد که باید شریک عاطفی را تمام و کمال قبول کنیم و همه چیز پذیرفته و تایید شود. اما مساله این است که حتی اگر در ابتدای رابطه تمام فرد مقابل پذیرفته شود، پس از ازدواج، شناخت کاملتر می شود و ممکن است مشکلاتی پیدا شود که نتوانیم آنرا تحمل کنیم. از طرفی ممکن است یکی از طرفین رابطه رشد کند. این مسائل باعث می شود حفظ این رابطه بدون رشد دو طرف سخت باشد و به همین دلیل رشد یکی از بهترین راهها برای حفظ رابطه، یادگیری در رابطه است. عشاق راستین هیچ گاه نمی توانند به این قناعت کنند که یکدیگر را همانطور که هستند بپذیرند. چنین چیزی شکل دهنده خیانتی بزدلانه و تن پرورانه به کل هدف رابطه است. همیشه چیزی در ما برای بهبود یافتن و آموزش به دیگران وجود دارد [1].

با این توصیفات درس مهارت یادگیری در متمم می تواند برای دو طرف کمک کننده باشد. همچنین داشتن ذهن مصداق یاب نیز کمک بسیاری به طرفین می کند تا بتوانند به جای تمرکز روی تناقضهای حرفهای یکدیگر به مصداقهای حرفهای طرف مقابل توجه کنند.

مشکلات رابطه پس از بچه دار شدن

پس از بچه دار شدن (به هر دلیلی که در اینجا کاری به آن نداریم)، در رابطه عاطفی مسائلی پیش می آید. پس از بچه دار شدن، ما یاد میگیریم که بدون چشم داشت و انتظار جبران، باید به موجودی ناتوان خدمت کنیم و او زمان زیادی از خودمان را به او اختصاص دهیم.

پدر و مادر پس از فداکاریهای زیادی که در قبال کودک انجام می دهند، انگار تمام احساس خود را خرج کودک خود کردند و احساس عاشقانه بین خودشان کمتر می شود. گویا نیاز به تنهایی بیشتر دارند تا برقراری یک رابطه عاشقالنه دیگر تا بتوانند در این شرایط با درون خودشان ارتباط برقرار کنند [1].

Picture Reference: depositphotos.com

از طرفی در قبال نیاز جنسی نیز اتفاق مشابهی پیش می آید. پدر و مادر انقدر ارتباط با درون خود را از دست داده اند که الان نمی توانند خود را در اختیار دیگری قرار دهند و آن حجم از احساسات را تحمل کنند [1].

با سنگین شدن کارها پس از داشتن بچه ها، یک مساله دیگر نیز در تقسیم کارها پیش می آید. حالتی را در نظر بگیرید که پدر کار بیرون از خانه انجام می دهد و تا جایی که می تواند در کار خانه کمک می کند و مادر کار خانه و مراقبت از فرزندان را بر عهده گرفته و یک کار پاره وقت هم دارد و در تامین مالی خانواده نیز کمک می کند. در این حالت نیز که کارها به خوبی تقسیم شده و به نظر نمی رسد کسی قربانی شده باشد، باز هر دو ممکن است احساس قربانی بودن کنند. به این صورت که هر دو احساس می کنند کسی از آنها قدردانی نمی کند. در واقع دلیل ناراحتی هر دو این است که در حال انجام کارهایی هستند که تکراری هستند و هیجان انگیر نیستند و چون هردو مشغول این کارها هستند، هیچکدام انرژی قدردانی از طرف مقابل را ندارد [1].

جذابیت دیگران پس از ازدواج و تمایلات ناسازگار

پس از ازدواج و انتخاب یک فرد به عنوان شریک عاطفی، همچنان ممکن است فرد دیگری برای ما جذاب به نظر برسد. این حس می تواند باعث گیج شدن ما شود و حتی باعث شود ما فکر کنیم در انتخاب شریک زندگی خود اشتباه کردیم. سوال اینجا این است که اگر فرد دیگری به نظرمان جذاب آمد باید چه کار کنیم؟

دو راه پیش رو داریم. یک اینکه جذاب بودن فرد دیگر را همیشه درون خودمان نگه داریم و هیچ وقت درمورد آن حرفی به میان نیاوریم. راه دوم این است که در مورد آن با شریک عاطفی خود حرف بزنیم. هدف این حرف دو چیز است: 1- اینکه به طرف مقابلمان خودمان را بشناسانیم (به این معنی که من از این مدل مو هم خوشم می آید یا من از این مدل لباس پوشدن هم خوشم می آید) و 2- اینکه به او اطمینان دهیم حتی اگر هیچ تغییری در ظاهر خود ندهد هم مورد پذیرش ماست. بوجود آوردن این فضای صحبت باید دو طرفه باشد و طرف مقابل هم این فضا را برای صحبت داشته باشد.

مساله ای که اینجا توجه به آن بسیار مهم است انتخاب بین دو مسیر است. به طور کلی در مسیر زندگی عاطفی-جنسی همه ما انسانها در عصر حاضر دو مسیر وجود دارد: 1-مسیر زندگی تاهل رمانتیک 2-مسیر زندگی بی بند و باری. مسیر اول ثبات بیشتری دارد. امکان ساختن رابطه و حفظ آن را دارد و به احساس تنهایی ما در بلند مدت پاسخ می دهد. مسیر دوم اما تنهایی بیشتری در پی دارد. به خواسته لذت بردن دائمی از زندگی ما پاسخ می دهد و در بند یک تعهد نیستیم. از طرفی در این مدل زندگی عمق در رابطه را هم کمتر تجربه می کنیم. هیچ مسیری بین این دو در جامعه کنونی وجود ندارد و تلاش برای قرار گرفتن بین این دوحالت باعث نابودی هر دو مسیر می شود [1].

خیانت و رابطه

قبل از بررسی دلایل خیانت یک طرف در یک رابطه خوب است بررسی کنیم که خیانت به چه معناست.

خیانت در هنگامی که دو نفر در رابطه هستند، مساله مبهمی است. اگر به پدران و مادرانمان در نسل قبلی دقت کنیم، احتمالا خیانت را به معنی برقراری ارتباط همسرشان با جنس مخالفی می دانند. اما الان دنیا تغییر کرده و ارتباط بین انسانها بیشتر شده و تعریف خیانت به عنوان برقراری ارتباط با جنس مخالف مشکل زا خواهد بود. از طرفی ارتباطهای روزمره انسانها هم به سمتی رفته که رابطه هر دو جنس مخالفی به معنی خیانت نیست. ما اجازه پیدا کردیم در کنار رابطه عاطفی خود، همانند دوستان دیگرمان، دوستی از جنس مخالف هم داشته باشیم. پس خیانت امروزه به چه معنی ای است؟ به نظر می رسد دو نوع خیانت تعریف شده در جامعه ما وجود دارد که اکنون بیشتر از هر زمان دیگری تعاریف مبهمی دارند. خیانت عاطفی و خیانت جنسی.

خیانت عاطفی

اگر بخواهیم تعریف بهتری از خیانت عاطفی ارائه کنیم، بهتر است بگوییم: “خیانت عاطفی زمانی است که ما در ذهن خود امیدمان به عمق یک رابطه دوستی دیگر، از امیدمان به عمق رابطه با شریک عاطفی خودمان بیشتر می شود و کاری برای درست کردن شرایط نمی کنیم” در واقع خیانت بیشتر در آن چیزی است که در ذهن ما می‌گذرد و زمانی خیانت می کنیم که ترسو هستیم، جرئت درست کردن شرایط را نداریم یا بلد نیستیم چطور شرایط را درست کنیم.

Picture Reference: depositphotos.com

افراد تایید طلب هدفهای مناسبی برای این نوع خیانت جنسی هستند. آنها با گرفتن تاییدی که به آن نیاز دارند جلب افراد دیگر می شوند و به رابطه دیگری که به آنها تایید می دهد [1].

خیانت جنسی

خیانت جنسی البته تعریف شفاف تری دارد. همانطور که پیش تر در بخش مرحله سوم رابطه (رسیدن به یک رابطه عاطفی صحیح) بررسی کردیم، رابطه جنسی می تواند عاملی برای بهبود رابطه دوستی شود و البته بعد از تعهد عاطفی (ازدواج)، عجیب نیست که افراد دیگری هم برایمان جذاب به نظر برسند. اما برقراری رابطه جنسی با افرادی که رابطه انسانی و دوستی خوبی با آنها نداریم تنها نیاز جنسی را برطرف می کند و کمکی به رابطه ما با آن فرد نمی کند. با این مقدمه خیانت جنسی به دو صورت ممکن است باشد:

یا خیانت جنسی اینطور است که با این فرد رابطه دوستی بلند مدتی وجود داشته و خیانت عاطفی قبل تر رخ داده است و اکنون رابطه دو نفر به حدی رسیده که رابطه جنسی هم برقرار کرده اند. ریشه این خیانت در این است که فردی که خیانت کرده، ترسیده یا جرئت نداشته مشکلات خود را در رابطه با شریک عاطفی اش حل کند و حالا به امید رابطه بهتر با فرد دیگری، یک رابطه دیگر را شروع کرده. سپس در فرآیند این رابطه و برای پیشبرد این رابطه دوستی، رابطه جنسی هم برقرار شده. عمق این نوع خیانت بیشتر از خیانت جنسی نوع بعدی است.

در حالت دیگر خیانت جنسی اینطور بوده که فقط برای رفع نیاز جنسی و جذابیت جنسی، زن یا شوهر، با فردی به جز همسر خود رابطه جنسی برقرار کرده اما لزوما رابطه دوستی بین این دو وجود نداشته. این خیانت نسل به نسل و در تمام جوامع از قدیم تا به حال به همین صورت تعریف شده و کار بدی انگاشته شده است. فردی که خیانت کرده در اینجا با داشتن تصور زندگی ای پر از خوش گذرانی و بی بند و بار خیانت خود را شکل داده و فردی که مورد خیانت قرار گرفته پیش خودش سوال می کند: آیا من برای او کافی نبودم؟ آیا من بد هستم و دیگری خوب است؟ ریشه این خیانت در مشخص نبودن تکلیف فرد خیانت کننده در زندگی خود است. این فرد هنوز بین تاهل رمانتیک و زندگی بی بند و بار انتخاب نکرده است. با زیادتر شدن سن ما، این فکر که من در حال پیر شدن و نابودی هستم و چرا وقتی می توانم خوشی ای را تجربه کنم آنرا از خود دریغ کنم، ذهن خیانت کننده بیشتر حامی ایده زندگی بی بند و بار خواهد شد و امکان خیانت جنسی نوع دوم توسط این فرد بیشتر می شود.

مراجع:

[1] کتاب سیر عشق – نوشته آلن دوباتن – ترجمه زهرا باختری – لینک به GoodReads