چند وقتی میشود که مساله ظاهر در رابطه عاطفی برای من مطرح شده و درباره اش فکر می کنم. چند روز پیش هم مقاله “حقه تصویر بدنی مثبت” را که ترجمه مقاله ای از Vox با همین نام بود خواندم و به این بخش از دغدغه ذهنی ام کمک زیادی کرد. امروز تصمیم گرفتم آنچه از این موضوع فهمیدم به صورت یک نوشتار خرد در زیر مجموعه رابطه عاطفی بنویسم. قطعا این نوشته نیاز به تکمیل دارد و اکنون، تنها شامل یادگیری های من تا امروز است.
وسواسی که ذهنم را به خود مشغول کرده این است:
آیا فردی که با او در رابطه هستم به اندازه کافی زیباست؟ پس چرا تصویر ایده آل من متفاوت است؟ چرا ظاهرهای دیگری هستند که من آنها را هم می پسندم؟ آیا ایراد از من است؟
به نظر می رسد ظاهر ایده آل در ذهن های همه ما به صورتی شکل گرفته و به نظر من منشا این شکل گیری ترکیبی از موارد زیر است (این موارد نیاز به تکمیل و مطالعه بیشتر دارد):
- پارامترهای زیبایی صنعت مد جامعه امروز
- تناسب ظاهری بر اساس علم زیبایی شناختی
- میزان گرفتن توجه و درک حضور توسط دیگران (به زبان تحلیل رفتار متقابل) به دلیل ظاهر
- ارزشهای ما مثل صمیمیت که نمادهای ظاهری این ویژگیها به نظر ما زیبا به نظر می رسد. مثلا چهره دارای لبخند همیشگی می تواند برای فردی نماد صمیمیت باشد و چون صمیمیت ارزش آن فرد است چهره های دارای لبخند همیشگی برایش زیبا به نظر برسند.
به هر صورت باید به سه نکته مهم توجه کنیم:
1-ظاهر ایده آل در ذهن ما، ظاهری است نتیجه تلاشهای یک صنعت که افراد درون آن به صورت تمام وقت در تلاش هستند به منظور سود بیشتر ظاهرهای زیباتری خلق کنند. ارائه دهنده های این ظاهرها مدلها هستند که با دقت انتخاب می شوند، آرایش می شوند و در نهایت فتوشاپ می شوند.
2-این ظاهرهای ایده آل در افراد معمولی به راحتی بدست نمی آید. در بهترین حالت باید با مدلها یا بازیگران در ارتباط باشیم که بتوانیم بخشهایی از زیبایی ایده آل را داشته باشیم. حتی در این حالت هم باید حواسمان باشد این افراد بدون آرایش و فتوشاپ با تصویر ایده آل فرق دارند.
3-و در نهایت اگر مقایسه ای انجام می شود در افتضاح ترین حالت باید عکس آرایش شده و فتوشاپ شده دوست دخترمان یا همسرمان را با تصویر ایده آل مقایسه کنیم. که در این صورت هم انتظار نزدیکی این دو تصویر انتظار بی جایی است. اول به این دلیل که فتوشاپ کاران، آرایشگران و عکاسان صنعت مد اروپا و آمریکا را در اینجا نمی توانید پیدا کنید و دوم اینکه در بیشتر مواقع دوست دختر ما شغل تمام وقتش مدلینگ و آرایش نیست که بخواهد تمام چیزهای لازم آنرا داشته باشد. همواره ورزش کند، رژیم بگیرد و همیشه بهترین لوازم آرایش را استفاده کند. یک انسان معمولی به جز زیبا نگه داشتن خود جنبه های بسیار دیگری دارد. احتمالا او کار می کند، بازی می کند، یاد می گیرد و در کنار همه اینها سعی هم می کند زیبا باشد. این روند مثال زده شده برای مردها هم نسبتا مشابه وجود دارد.
حالا سوال اینجا این است که مساله ظاهر را چطور با خودمان و طرفمان در رابطه حل کنیم.
آلن دوباتن در کتاب سیر عشق (که یادگیری های این کتاب را در نوشته رابطه عاطفی و ازدواج آوردم)، درباره مساله ظاهر در یک فصل از کتاب عنوان می کند که بهتر است واقعیت مساله را با طرفمان در رابطه مطرح کنیم. فرض کنید من از ظاهر فردی با موهای کوتاه خوشم می آید. دوباتن می گوید بهتر است این مساله را با شریک عاطفیمان مطرح کنیم تا اینکه سالها آنرا در ذهن خود نگه داریم. دوباتن شانسی برای نزدیک شدن دو طرف رابطه در این موضوع می بیند.
به نظر می رسد مطرح کردن ظاهر ایده آل در نظر ما به طرف مقابل (همسر یا شریک عاطفی)، شانسی برای داشتن بخشی از آنها را در رابطه خودمان ایجاد می کند. طبیعتا این عنوان کردن کاملا می تواتد دو طرفه باشد و هر دو طرف می توانند با توجه به پارامترهای زیبایی طرف مقابل و همچنین ترکیب آن با سلیقه خودشان، بهبودهایی در ظاهرشان بدهند. طبیعتا تغییرات اساسی در این صحبت کردنها اتفاق نمی افتد. همچنین به نظر می رسد سلیقه خود فرد در مقابل نیازهای اعلام شده طرف مقابل در رابطه اولویت بالاتری داشته باشد. به این صورت که اگر اصلاح ظاهری مد نظر طرف مقابل هم راستا با سلیقه ما بود آنرا اعمال کنیم. به این صورت هم اصالت فرد حفظ می شود و هم گروکشی در رابطه اتفاق نمی افتد و افراد در رابطه به دلیل تامین خواسته فرد مقابل عدم تعادل ایجاد نمی کنند. اگر شما هم رابطه عاطفی ای دارید که فضای مطرح کردن این دست موارد و صحبت در مورد آنها را به شما می دهد، به نظر من در یک رابطه خوب هستید 🙂