راستش هرچقدر خواستم امشب با سرگرم کردن خودم به متمم و برنامهریزی آینده، حواسم رو پرت کنم، نتونستم. این شمارندههای لعنتی که هر لحظه میبینمشون و تمومی ندارن، داره از درون داغونم میکنه. نمیتونم تصور کنم این شمارندهها با خانواده این ۱۷۶ نفر چیکار میکنن. اتفاقی که تموم شدن ثانیه این شمارندهها نشونش میده، از دست رفتن امید خیلی از ماهاست. یکی از ارزشمند ترین داراییهامون رو سال پیش همین موقعها بعد از حدود ۶ ساعت دیگه از دست دادیم.
یادم میاد بعد از اون اتفاق و اعلام ساقط شدن هواپیما با موشک، با سه یا چهار نفر از دوستام قطع رابطه کردم. داراییهای باارزشی بودن اما نه به اندازه ارزش چیزی که میخواستم برای خودم نگهش دارم. راستش الآن هم اگر دوباره برگردم همین تصمیم رو میگیرم و در کنار تحمل سلیقه متفاوت، بی شرف بودن (به معنی رعایت نکردن وظیفه انسان بودن از سمت افراد) رو تحمل نمیکنم.