مدتیه که در حال خواندن کتاب “تحلیل رفتار متقابل” نوشته ون جونز و یان استوارت هستم. امروز در حال مرور بخش آلودگی بالغ به والد بودم که مصداقی از اتفاقات اخیر به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم اینجا منتشرش کنم. این نوشته را فعلا در دسته بلوغ قرار میدهم.
تحلیل رفتار متقابل، افکار، احساسات و رفتار ما را به سه دسته “والد” ، “بالغ” و “کودک” تقسیم میکنه. کودک مجموعه رفتارها، افکار و احساساتیه که از زمان کودکی خود به همراه داریم و در بزرگسالی آنها را تکرار (یا به زبان تحلیل رفتار بازنوازی) میکنیم. بالغ مجموعه رفتارها، افکار و احساساتیه که این زمانی و این مکانی هستند و والد مجموعه رفتارها، افکار و احساساتیه که از والدین خود به همراه داریم و در بزرگسالی آنها را تکرار میکنیم.
پیامهای والدی بسیاری از والدین ما، درون ما وجود دارد که در شرایط مختلف آنها را زندگی میکنیم. به عنوان مثال ممکن است مهربانی بیش از حد من از رفتار همواره مهربان پدرم باشد و یا سرزنش افرادی که به فکر سلامتیشان نیستند را از مادرم که همیشه سرزنش میکرد در شخصیت خود داشته باشم.
از طرفی اریک بزن مفهومی به نام آلودگی بالغ به والد را مطرح میکند. در این مفهوم، ما بخشی از خود را که از والدمان دریافت کردیم با بالغ خود اشتباه میگیریم و فکر می کنیم با فکر و تامل کامل به این نتیجه رسیده ایم. اریک برن نام تعصب را بر روی این بخش از شخصیت ما میگذارد.
به نظر میرسد در جامعه ایران “غیرت” نیز در دسته همین آلودگیها قرار میگیرد. مساله غیرت را اگر بخواهیم با این ادبیات ریشه یابی کنیم، احتمالا این گونه است که پدر ما غیرت را بخشی از بالغ خود میپنداشته اما در واقع او نیز از پدر خودش این مفهوم را به ارث برده. و این مجموعه رفتار، افکار و احساسات را تحت عنوان غیرت، نسل اندر نسل به ما منتقل کرده است.
تصویر عکس را از بخش تصاویر گوگل و وبسایت “رهروان ولایت” برداشتم. نوشتن کلمه غیرت با خون، در این روزها که داستانهای خیلی تلخی از دخترانی که توسط مردانی غیرتی کشته میشوند، کم بیراه نیست.
از نظر من آلودگی بالغ به والد یکی از خطرناک ترین بخشهای وجود ماست. به این دلیل که فکر میکنیم رفتارمان کاملا بالغانه است و اگراینگونه نباشد طبعات سنگینی دارد. فکر میکنیم اگر غیرتی نباشیم با فجایعی روبرو میشویم که نمیتوانیم تحملشان کنیم. آنقدر این مفهوم را درست میدانیم که وقتی شروع به آموزش به کودکمان در این باره میکنیم، ممکن است از روی بالغ خود به او أموزش دهیم که غیرت چیست. ناموس چیست و چرا باید حواسمان به آنها باشد.
اما چرا خطرناک است؟ چون حاضر به فکر کردن دوباره راجع بهشان نیستیم. رفتارهایی که از والدمان درون ما سرچشمه میگیرد و به آنها آگاهیم، عموما ساده تر توسط بالغ مورد ارزیابی قرار میگیرد. مثلا اینکه من وقتی ناراحت میشوم فریاد میکشم، مشخص تر است که رفتار درستی نیست. اما بالغ آلوده به والد، شبیه چیزی است که یک بار به درستی در جای خود قرار گرفته و الان نباید به آن دست زد. به همین دلیل به نظر من تغییر آن بسیار دشوار است و به قول آدمهایی که از تلاش خسته شده اند و میخواهند مسئولیت را به دوش دیگری بیندازند، نیاز به فرهنگ سازی دارد!
شاید اینکه نسبت به این آلودگی آگاه باشیم و بدانیم که بالغ ما، بخشی از شخصیت ماست که مشکلات این زمانی، این مکانی را حل میکند، بتواند راه حل مناسبی باشد. بخش بالغ شخصیت ما باید بتواند با این زمان و این مکان سینک باشد. این زمان و این مکانی که در حال زندگی در آن هستیم، زمانی است که مرد و زن کمتر نقشهای سنتی را میپذیرند. بنابراین شاید بخشی از شخصیت پدران ما که در زمان خودشان و چند نسل قبل، این زمانی و این مکانی بوده، در جامعه کنونی، قابل پذیرش نیست و نمیتواند در بخش بالغ شخصیت ما قرار بگیرد. این بخش از شخصیت ما نیاز دارد که درباره خودش تجدید نظر کند و دیدگاههای تازهای را جایگرین کند. دیدگاه هایی مثل روابط دختر و پسر قبل از ازدواج، مثل دوستی طولانی قبل از ازدواج، مثل استقلال شخصیت زن و مرد و مثل مالک نبودن مرد بر زن.