توی خیابون راه میری با یه عده آدم عصبانی و ناراحت مواجه میشی. توی اینستاگرام و شبکههای اجتماعی اما، همون آدم رو میبینی که از دنیای سبز و صورتیش ویدیو میسازه. یه ذره دقت کنیم یه جای کار میلنگه و خوبه که بفهمیم این تفاوت، جایگاهش کجاست. من با فهم خودم سعی میکنم در مورد این تفاوت کمی بنویسم. این متن عمق چندانی نداره و نظر شما میتونه من رو به عمق بهتری از فهم مطلب برسونه.
اگه همه آدمها از دنیای سبز و صورتی خودشون راضین و دارن ازش لذت میبرن پس چرا انقدر عصبانین؟ اگه از انرژی مثبت و انگیرش و این چرندیات فاصله بگیریم، داستان اینه که این آدمها هم ناراحتن. احتمالا این آدم هم داره توی لجن زار تهران زندگی میکنه. این آدم هم چند روز پیش ویدیو #مهردادـسپهری رو دیده و مثل من و شما خشمگینه و احساس ناامنی داره. این آدم هم توی نیم ساعت رانندگی حداقل یک بار از واژههای گااااو یا واژههای مشابه غیر قابل نوشتن استفاده میکنه. خلاصه که این آدم هم حالش بده. توی این احتمالا شکی نیست.
اما داستان اینه که این آدمها برای بیرون اومدن از این لجن زار تصمیم گرفتن یه پیج بزنن و بتونن فالور خوب جذب کنن. تا شاید بتونن آینده بهتری داشته باشن. اونها امیدوارن با نشون دادن حال خوب ظاهری، از این حال بد رها بشن. خیلی هم براشون مهم نیست که فیک باشن یا نه. به عنوان یک شغل و وظیفه بهش نگاه میکنن. مثل یه بازیگر خوب که دعوای خانوادگیش رو جلوی دوربین نمیاره.
به نظر میرسه فهمیدن این اتفاق ساده اطراف ما، بهمون کمک میکنه که رفتار یه عده آدم همیشه خوشحال توی اینستاگرام رو درک کنیم که مدام دارن از دنیای قشنگ و انگیزه و حال خوب میگن. حرفهایی که وقتی با خاطرات گند ما توی این روزها ترکیب میشن چیزی به جز رنگ صورتی و سبز چرک دیده نمیشه! بی ریخت تر از مشکی یا خاکستری ساده حتی.
برای من به شخصه وقتی یک شخص (نه بیزینس) رو دنبال میکنم، اصالت اون آدم توی درجه اول قرار داره. به همین دلیل سعی کردم کمی از این فضا دور بشم و تعدادی از آدمهایی که همیشه حالشون خوبه رو آنفالو کردم 🙂 این البته یک تصمیم شخصیه و قابل تعمیم نیست.